سلام
صبح سرد آذرماه همتون بخیر
امیدوارم روز خوبی رو شروع کرده باشین و امروز براتون سرشار از موفقیت باشه
این روزها پسرک ما همین طور در حال درس خوندنده و از ساعت 4 که از سر کار راه میافته تا میرسه خونه کتاب و درسشو باز میکنه و شروع به خوندن میکنه
و بعد میخونه تا من میام خونه بعد 15 دقیقه با من حرف می زنه و دوباره شروع میکنه اگه چند ماه پیش می تونست شروع کنه الان مطمئنم کلی دقیق خونده بود و کلی به اطلاعاتش اضافه شده بود اما چه کنیم که نشد
منم هم پا به پای اون درس می خونم و سعی میکنم وقتو به بطالت نگذرونم ولی نه مثل اون
دیروز هم رفتم انقلاب و یه سری براش کتاب خریدم باورتون نمیشه
4 تا دونه کتاب شد نزدیک سی هزار تومان دو تاش که تست های طبقه بندی شده دروس اختصاصی و عمومیش بود هر کدوم 8 هزار تومان یکیشم اصول حسابداری 3 و یکیش هم حسابداری صنعتی درگاهی
چقدر هم سنگین بودن
تا رسیدم خونه ساعت 8 بود و نشستم خستگی در کنم که خواهرم زنگ زده میگه مامان گفته شب قرار بوده شما بیاین خونه ما و ما منتظر شما هستیم .
راه افتادیم ساعت 8:30 رفتیم خونشون و اونجا کلی شنگولی از خودمون در کردیم و تا ساعت 10:20 در کنارشان روزگار سپری کردیم و اومدیم خونه و لالا
ماشینمون هم انگار بهش چل افتاده و هنوز تحویل محویل خبری نیست
هوا هم که سرد شده و الان دیگه ماشین می طلبه ولی دریغ و صد افسوس که توی ایران سورپرایز کردن مشتری مد نیست و مشتری رو کشک هم حساب نمی کنن
بگذریم
که این قصه سر دراز دارد
چی خواستی تا الان و چی شدی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
تبیریک عید نوروز و اخبار نی نی
پلینازم من
گر نکوبی شیشه غم را به سنگ
ما به منبر میرویم شما هورا بکشید
احوال نامه
اوضاع نامه ای مشوش
روز پدر
عشق
بازم دارم خواب میبینم
تولدانه مادرانه
شیپوری چی خبری آورده
عید مبارکی
همچی همینطوری یکهویی یکهو شد
وقایع الاتفاقیه روی تولدانه
[عناوین آرشیوشده]